باز کردن سفره‌ی دل که هنر نیست وقتی قراره آخر و عاقبتش شرمندگی باشه، وقتی که به خیال سبک‌تر شدن داری جرعه‌جرعه مستی گفتن‌رو سر میکشی و روحتم خبر نداره که چه خماری سنگینی تو راه داری، گرد و خاکت که بخوابه اولین سکوت سرد پشت‌بند حرفات بهت نشون میده که چقدر هیچی عوض نشده، و با اولین کلامی که شنونده‌ت به زبون بیاره با چشمای خودت میبینی مشت بازه شده‌ و دستای خالیت‌رو، وقتی طرف داره درباره‌ی ماجراهای نه وما با ارزش، اما دست‌نخورده‌ی باطنت‌ صحبت میکنه احساس عریانی میکنی، زمزمه‌ی درونی آدم وقتی از دهن یکی دیگه بیرون میاد همه‌ی وزنش‌رو از دست میده و سبک میشه، و این آزاردهنده‌ترین سبکی دنیاست، شاید چون به زبون آوردنشون توسط دیگری با هر لحنی هم که باشه بازم فاصله‌ی زیادی داره با گونه‌های داغ و دست‌های سرد صاحبش، یا شایدم چون موقع دوباره شنیدنشون اونقدرام پیچیده بنظر نمیاد آدم خودش‌رو سرزنش میکنه که چرا کمی سنگین و صبورتر نبوده و معذب میشه که مبادا بیقراری کرده باشه، خاطرم هست یه‌بار یکی از بازاریای قدیمی می‌گفت الانیا کتاب زیاد میخونن و کلمه زیاد بلدن، کلمه که زیاد بلد باشی حرف زیاد میزنی، ما ولی بیسواد بودیم، اگه زمین می‌خوردیم فقط بلند می‌شدیم. 

این رویای مقدس قبیله ی من آیا نیست که سرخ را به خاطر آوردبدون رنگ خون؟

خدا بزرگتر از دردهای ماست رفیق...

بدون اشک گریستن را آموختیم...

زیاد ,سرد ,اولین ,زبون ,تو ,میکنه ,به زبون ,موقع دوباره ,دوباره شنیدنشون ,شنیدنشون اونقدرام ,اونقدرام پیچیده

مشخصات

تبلیغات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رویای بیت کوین Bitcoin Dream پرسش و پاسخ وردپرس سایت کیم کالا فروشگاه اینترنتی Lotus Water Psychology سایه وارونه داده پردازی نرم افکار اپیکیشن نت مانی net money مرکز تخصصی گچبری و قالبسازی آذین بیوگرافی ابوالفضل بابادی شوراب گروه هنری اولین اکشن سازان جوان اقیانوس طلایی .:: تنفّس صــــبح ::. شین نویسه خبر شهدای مدافع حرم پایکد نقاشی کشیدن درمان مو کبدچرب Sh.S نمونه سوالات استخدامی بانک تجارت (فروردین 1400) رسانه ارزهای دیجیتال و صرافی Coinex مرکز ماساژ در تهران